رادین عطاییرادین عطایی، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

رادین عسل مامان و بابا

سفر مریوان, سنندج و همدان

1392/5/29 21:45
نویسنده : مامان سمیرا
1,042 بازدید
اشتراک گذاری

سه شنبه 18 تیر 92

سه شنبه 18 تیر  به سمت مریوان حرکت کردیم , حدود ساعت 8.30 همدان بودیم و سپس به سمت سنندج حرکت کردیم , ظهر حدود ساعت 3 مریوان بودیم و در هتل زیبای زریوار که چشم اندازی زیبا به دریاچه زریوار داشت اقامت کردیم. اتاق ما در طبقه پنج بود و دید ما به دریاچه بسیار عالی بود . هتل زریوار بهترین هتل شهر بود , نسبت به هتلهای چهار ستاره شهرهای دیگه خیلی پایین تر بود ولی نسبت به مریوان هتل خوبی بود.

بعد از ظهر حدود ساعت شش به کنار دریاچه بسیار زیبای زریوار رفتیم. زریوار فوق العاده زیبا بود , در مورد این دریاچه افسانه های متعددی وجود دارد که مهمترین آن حکایت از مدفون بودن شهری در زیر دریاچه دارد. کنار دریاچه آهنگهای کردی پخش می شد که قدم زدن در آن فضای زیبا را دلنشین می کرد.

                                                                                                                                                                         

 

بعد از کمی قدم زدن رفتیم به یکی از رستورانهایی که دور دریاچه رفتیم و ماهی کبابی خوردیم, فوق العاده بود. به نظرم هر کسی به مریوان سر می زنه حتما باید این غذای بسیار خوشمزه رو امتحان کنه. رادین کوچولوی مامان هم غذا رو بسیار دوست داشت و کلی ماهی خورد.

بعد از خوردن شام یک دوری در اطراف شهر زدیم و بستنی مخصوص مریوان رو خوردیم , به نظرم مثل بستنی سنتی خودمون بود و در کل خوشمزه بود.

چهارشنبه 19 تیر 92

صبح حدود ساعت 9 بیدار شدیم , امروز اولین روز ماه رمضان بود . بعد از خورد صبحانه به سمت منطقه اورامان حرکت کردیم. مردم منطقه به این روستا تخت هورامان می گفتند و مردم این منطقه به زبان اورامانی یا هورامانی صحبت می کنند. خانه های روستا از سنگ و به شکل پلکانی ساخته شده و خیلی شبیه ماسولست و به این خاطر به اورامان هزار ماسوله هم گفته می شود. مسیر رسیدن به روستا بسیار باریک بود و مامانی کلی ترسید،تا قسمتی از مسیر از کوه بالا می روید و بعد سراشیبی تند , به نظر مامانی که مسیر خطرناکی بود.

            بعداز ظهر حدود ساعت 1.5 به هتل برگشتیم و بعد از نیم ساعت استراحت به دریاچه رفتیم و به یکی از رستورانهای دور دریاچه رفتیم و دوباره ماهی کبابی سفارش دادیم. با اینکه ماه رمضان بود ولی رستورانهای دور دریاچه به صورت نوبتی هم ناهار سرو می کردند. تو رستوران آهنگ کردی شاد پخش می شد و رادین عسلی هم کلی برامون رقصید معلوم بود که کلی کیف کرده . بعد از ناهار به هتل برگشتیم و کمی استراحت کردیم . بعد از ظهر به بازار محلی مریوان رفتیم . راستی یکسری اجناس هم بود که ظاهرا از مرز می آوردند و منطقا باید ارزانتر می بود. ولی به نظر من که از تهران گرونتر بود, برای رادین کولوچو هم طبق معمول ماشین خریدیم , یک ماشین پلیس 206 که متعلق به نیروی انتظامی بود. نزدیکای افطار بازار خیلی شلوغ بود و مردم در حال تدارک برای افطار بودند و خرما و شیرینی و .... می خریدند. برای شام به یک پیتزا فروشی نزدیک هتل رفتیم به اسم دو آتیشه که غذاش بد نبود . بعد از کمی قدم زدن به سمت هتل رفتیم, تا به اتاق رسیدیم رادین جیگری دیگه از شدت خستگی غش کرد و خوابید.

پنجشنبه 20 تیر 92

بعد از خوردن صبحانه و کمی گردش در شهر به سمت سنندج حرکت کردیم, در مسیر به روستای نگل سر زدیم و از قرآن معروف نگل دیدن کردیم. اهالی روستا بر این باورند که این قرآن یکی از چهار قرآنیست که در زمان خلیفه سوم (عثمان بن عفوان) به رشته تحریر درآمده و به چهار گوشه دنیا ارسال شده است.ظهر حدود ساعت 1 به سنندج رسیدیم و بعد از کلی گردش و سوال از افراد بالاخره هتل شادی رو پیدا کردیم. بعد از رسیدن به هتل و کمی استراحت در اتاق و کلی شلوغ کاری رادین به رستوران هتل رفتیم و ناهار خوردیم . رستوران به صورت بوفه آزاد بود و غذاش هم خوشمزه بود. رادین کوچولوی من هم کلی تو رستوران شلوغ کاری کردو البته از غذا هم خیلی خوشش اومد.

             بعد از ظهر بعد از کمی استراحت مسجد جامع سنندج رفتیم. مسجد مربوط به دوران قاجار بود و حیاط بسیار زیبایی داشت.

              بعد از مسجد جامع به خانه کرد (عمارت آصف ) رفتیم. خانه کرد خیلی نزدیک مسجد جامع بود بطریکه مسیر بین این دو مکان رو پیاده رفتیم. خانه کرد یک موزه مردم شناسی مربوط به قوم کرده که مربوط به دوران صفویه است که در دوران قاجار تکمیل شده.

داخل خانه یک حمام بسیار زیبا بود که گفته میشه زیباترین حمام خصوصی در کردستانه.

              در داخل عمارت موزه مردم شناسی زیبایی بود که قوم کرد رو به زیبایی معرفی می کرد در حیاط هم حوزهای زیبایی بود که رادینی کلی بازی کرد و لباساش رو خیس کرد.

             بعد از خانه کرد  به سمت دیگه شهر رفتیم و به مجموعه تفرحی آبیدر رسیدیم. یکی از ایرادات سنندج نبود نقشه شهره که هتل نداشت و از چند کتاب فروشی هم پرسیدیم گفتند تنها نقشه شهر خیلی قدیمیه و هیچکدوم حتی اون نسخه قدیمی رو نداشتند و به این خاطر پیدا کردن مکانهای شهر خیلی مشکل بود. پارک آبیدر روی کوه واقع شده و شهر سنندج از ارتفاع این پارک چشم انداز زیبایی داره. کوه آبیدر محبوبیت خاصی بین مردم سنندج و بخصوص جوانان این شهر داره.

            شام به یک کبابی سنتی رفتیم و نان داغ و کباب داغ خوردیم که بسیار خوشمزه بود.

جمعه 21 تیر 92

صبح بعد از خوردن صبحانه مفصل به سمت همدان حرکت کردیم . آقا رادین هم کلی شلوغ کاری کرد و کلی اتاق رو به هم ریخت .

             بعد از خداحافظی از سنندج و مردم خونگرم و مهربان کرد به سمت همدان حرکت کردیم . رادین کولوچو که کلی شلوغ کرده بود و خسته شده بود در بین راه حسابی استراحت کرد.

             ظهر حدود ساعت 2 به همدان رسیدیم و در هتل آزادی اقامت کردیم . رادین که حسابی خوابیده بود کلی سرحال بود . حسابی کیف می کرد . رادین من هم که عاشق ماهی و آکواریومه کلی با ماهیا بازی کرد.

              بعد از ظهر بعد از کمی استراحت به گنجنامه رفتیم که یک مکان تفریحی است که هوای بسیار خنکی داره.در گنجنامه آبشار بسیار زیبایی است که رادین عسلی کلی آب بازی کرده و کتیبه ای است که در ارتفاعات واقع شده.

              بعد ازگنجنامه به منطقه تفریحی تپه های عباس آباد رفتیم که میان مردم همدان بسیار محبوبه. این تپه به دلیل اینکه مشرف به شهر همدانه چشم انداز زیبایی به شهر داره که مشرف به شهر هگمتانست.

بعد از پیاده روی در رستوران زیبایی که در وسط آن قرار داشت شام بسیار لذیذی خوردیم.

 

شنبه 22 تیر 92

صبح بعد از خوردن صبحانه ای مفصل به سمت مقبره بوعلی سینا که در میدان بوعلی قرار دارد حرکت کردیم. در قسمت بیرونی ساختمان مقبره باغ زیبایی وجود داشت که رادین کولوچو کلی دوید و کیف کرد.

عاشق این عکس تو و بابایی هستم پسر عسلم.

رادین بعد از کلی دویدن و خسته شدن در مقبره بوعلی.

پس از بوعلی به تپه هگمتانه که مربوط به دوران هخامنشی می باشد رفتیم و از شهر قدیمی و کلیسای آن دیدن کردیم. البته در دور تپه ها دشتی بود که نمیدونم به چه دلیل آن رو آتش می زند.

بعد از هگمتانه به دلیل اینکه ماشین بابایی کمی مشکل داشت تصمیم گرفتیم زودتر به سمت تهران حرکت کنیم. بنابراین به سمت هتل رفتیم تا وسایلمون رو جمع و جور کنیم و ساعت حدود 1 به سمت تهران حرکت کردیم. به نظرم 2 روز زمان کوتاهی برای همدان بود , من و بابا رضا تصمیم گرفتیم تو یک فرصت بهتر دوباره به همدان سفر کنیم. جاهای دیدنی زیادی مثل غار علیصدر, باباطاهر و ... وجود داشت که وقت نکردیم ببینیم, امیدورارم خاطرات سفر مجددمون به همدان رو برات بنویسم پسر عزیرم.

تو این عکس پسر گلم که کلی خسته شده بود به یک خواب عمیق فرورفته.بوس بوس بوسقلبقلبقلب

پسندها (1)

نظرات (0)